پاینده ایران - علی کیمیایی

پاینده ایران - علی کیمیایی

Facebook Badge

۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

شرکت در انتخابات = حماقت



در جواب کسانی‌ که در تکاپو برای جمع آوری افراد جهت رای گیری در انتخابات آینده جمهوری اسلامی هستند باید بگم این عکس احساس قلبی من هست کسی‌ که با دیدن کشتار ۳۲ سال جمهوری اسلامی و تقلب کاملا مشخص انتخابات ۱۳۸۸هنوز اعتقاد به رای گیری در این نظام داره فردی ابله و کم سواد است ۳۲ سال هی‌ ملاحظه کردیم و احترام گذاشتیم و با قربونت برم فدات بشم خواستیم حالی‌ این جماعت بکنیم که این انتخابات ((انتصابات)) است و رای شما اندازه کاغذ دستشویی هم ارزش نداره به گوش کسی‌ نرفت حالا فکر می‌کنم بهتر باشه با همان زبان جمهوری اسلامی که در خیابانها استفاده میکنند با اون دسته از عزیزان صحبت کرد شاید به گوششان رفت مثل اینکه این زبان بیشتر در افکار و تصمیم‌گیری شما اثر داره والا ۳۲ سال با این همه ظلم و ستم باز به دنبال آخوند جماعت سینه زنی‌ نمیکردید مگر نفع شخصی‌ در میان باشه








سرود شاهنشاهی ایرانزمین

سرود شاهنشاهی ایرانزمین


۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه

نترس ای هم وطن همراه شو عزیز




:ترس هایی که مردم را از راهپیمایی دور می کند چند نوع مختلف اند. باید در نظر داشت که هرچند ترس احساسی است برای حفاظت از جان و موجودیت شخص، اما بسیار مهم است که بدانیم ترس های غیر منطقی فراوان اند که نه تنها حفاظتی از جان و موجودیت شخص نمی کنند، بلکه جان و موجودیت شخص را هم در خطر قرار می دهند ("ترس برادر مرگ است"). بنابراین، ترس خوب و بد دارد. همه ترس ها نه تنها برای حفظ جان و سلامتی خوب نیستند، بلکه بسیار خطرناک اند.

ممکن است ترس از به خیابان آمدن (راهپیمایی) برای بعضی ها دلیلش شنیدن اخبار کشته و زخمی شدن باشد. اما آیا معدود کشته و زخمی شدن می تواند مردم را از به خیابان آمدن بترساند؟ واقعیت این است که کشته و زخمی شدن در جاده ها در یک روز تعطیلی و یا سیزه بدر بسیار بیشتر از یک روز راهپیمایی است. اما آیا این کشته و زخمی شدن ها توانسته است کسی را از تفریحات در جاده ها(سیزده بدر) بترساند؟ آیا تلفات یک ترافیک روزانه تهران کمتر از تلفات یک روز راهپیمایی است؟ بنابراین، می بینیم که ترس های غیر منطقی در وجود ما بسیارند. علاوه براین، یکی از علل عمده ترس (غیر منطقی) در رابطه با به خیابان آمدن این است که همه ما انسان ها از کودکی تربیت شده ایم که از امر و نهی پدر و مادرمان (و اولیاء مدارس) حساب ببریم و بر خلاف امر و نهی آنها کاری نکنیم. درغیراینصورت دچار ترس می شویم. با توجه به این واقعیت (روانی)، می دانیم که برای بسیار از مردم نا خود آکاه امر و نهی های رژیم جایگزین امر و نهی های پدرومادر(و اولیاء مدارس) می شود. بنابراین، اشخاص ناخودآگاه از این می ترسند که از امرونهی رژیم ("والدین و اولیاء مدرسه" ) سرپیچی کنند. آگاهی از علت و رشد اینگونه ترس های غیرمنطقی یکی از مهمترین راه های مبارزه با آنهاست.

به علاوه، شخصی که از آمدن به خیابان احساس ترس می کند باید به خود بگوید که آمدن به خیابان حق طبیعی من (انسان) است و هیچکس حق ندارد این حق خدادادی را از انسان (من) سلب کند. ضمنا تنفس عمیق و تمرینهای آرامش بدن (عضلات)ترس ها را کاهش می دهد.












۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

22 بهمن روز نکبت ایران






بنظر من باید «14 خرداد» هر سال را  روز نکبت اعلام کرد. یعنی همان روزی که خامنه ای را مثل گنجشک رنگ زدند و بجای کرکس به ملت غالب کردند. (البته بعضی معتقدند باید 12 فروردین را روز نکبت بنامیم ولی من می ترسم تعطیلات نوروز مردم خراب شود پس بهتر است همان 14 خرداد روز نکبت باشد که ما هر چه می کشیم از خرداد است)

 جنایات خمینی به موازات شخصیت و محبوبیتش در تاریخ ایران ثبت شده و قابل چشم پوشی نیست. خمینی همان کسی بود که دستور قلع و قمع مردم کردستان  را صادر کرد. قلم ها را شکست و نویسندگان را از صحنه بیرون کرد. با لجاجت هشت سال جنگ را ادامه داد و هزاران نفر و شاید میلیون ها نفر از هر دو کشور را به کام مرگ فرستاد. خمینی در اواخر عمرش کنترل روانی خود را از دست داده بود و با دسیسه های رفسنجانی و  ری شهری و دیگران آیت الله منتظری را از جانشینی خود خلع کرد و قبل از آن نیز دستور اعدام هزاران نفر از زندانیان سیاسی را که برایشان حکم حبس صادر شده بود را صادر نمود.

خمینی موج امریکاستیزی را در ایران و منطقه به راه انداخت و بخاطر همین دشمنی ابلهانه مردم ایران صدمات اقتصادی و حیثیتی فراوانی را تاکنون متحمل شده اند و میشوند.
با تمام این اوصاف خمینی سگش شرف داشت به خامنه ای.





خامنه ای یک آدم بیسوادی است که یک شبه شد آیت الله. نه سابقه مبارزاتی جدی و طولانی مثل خمینی و منتظری و حتی رفسنجانی داشت (البته یکی دو سال به یکی از مناطق جنوب شرقی کشور تبعید شده بود که از همانجا بساط پای منقل نشستن را یاد گرفت و شاید  او بود که این چیزها را به مردم محلی یاد داد.الله اعلم)
کسانی که آن روزها را به یاد دارند بخوبی میدانند رفسنجانی خبیث بعد از مرگ خمینی بخاطر اینکه عنان کشور را در اختیار خودش داشته باشد خامنه ای گاگول را آورد و ردای ولایت را به تن او کرد. خامنه ای شد رهبر و رفسنجانی هم هشت سال زمام امور کشور را  در دست گرفت. بدترین سالها برای مردم ایران همان سالها بود. واقعا مملکت در بست افتاده بود دست اکبر شاه. همین رفسنجانی که امروزه شده کعبه آمال بعضی ها در آن زمان ها به هیچ روزنامه دگر اندیشی اجازه انتشار نمیداد. به صراحت میگفت که «احزاب  و تحزب در نظام ما بی معنی است چون اگر حزبی موافق ما باشد خب باید حرف خودمان را بزند که صد البته خودمان آن حرفها را بهتر میزنیم و نیازی به آن نداریم و اگر مخالف ما باشد که مخالفت با نظام تلقی میشود و باید با آن برخورد نمود!»
دردوران هشت ساله زمامداری رفسنجانی ترور مخالفان در خارج از کشور به اوج خود رسید و در داخل نیز قتل های زنجیره ای.
خراب کاریها و چپاول و زورگویی های دوران رفسنجانی آن چنان بود که در انتهای دوران ریاست جمهوری وی یعنی در انتخابات دوم خرداد همان سال مردم از میان دو گزینه خاتمی و ناطق نوری گزینه اول را با شوق و اشتیاق انتخاب کردند به خیال اینکه علی آباد خرابه هم شهری است!
از زمان روی کار آمدن خاتمی و منزوی شدن رفسنجانی و مخصوصا پس از شکست تحقیرآمیزش در انتخابات مجلس ششم خامنه ای که آدم ترسو و زبونی است احساس کرد که وضعیت خودش هم در خطر است . او چاره کار را در این دید که برای تثبت قدرت خودش باید پای سپاه و نظامیان را به صحنه سیاسی باز کند. یعنی کمبود خودش را با زور و قدرت نظامیان جبران نماید.
از آن روز کشور ما افتاد دست سرداران سپاه. الان اوضاع چنان شده که حتی نیروهای وزارت اطلاعات هم از وحشی گری های نیروهای سپاه گله مند اند. سپاه شده است چکش آهنین نظام در برابر مردم. من شنیده ام هیچ قاضی دادگاهی حق ندارد حکمی را برای زندانیان سیاسی از خودش صادر کند مگر اینکه از قبل نظر سپاه را جویا نشده باشد.
این است وضعیت نکبت باری که خامنه ای برای ما درست کرده.








قافیه رو از کف داده اند





من هر چه فکر کردم که این اقدام احمقانه جمهوری اسلامی در فاش کردن موضوع محمد رضا مدحی بعنوان جاسوس رژیم در میان اپوزیسیون از روی کدام تاکتیک اطلاعاتی و امنیتی است نهایتا چیزی دستگیرم نشد جز اینکه واقعا مسئولین اطلاعاتی این حکومت یا مغز خر خورده اند و یا اینکه کنترل اوضاع از دستشان خارج شده و دارند از ترس غرق شدن به هر خار و خاشاکی چنگ میزنند.
واقعا اگر هدف شان از این کار این بود که در بین اپوزیسیون اختلاف بیاندازند و کشمکش و درگیری بین نیروهای مخالف را تشدید کنند که این دور از واقعیت است چون محمد رضا مدحی اصلا عددی نبود که اپوزیسیون بخواهند بخاطر او یقه همدیگر را جر بدهند. اتفاقا این افشاگری باعث بازتر شدن چشم اپوزیسیون میشود و در نهایت به نفع اپوزیسیون تمام میشود.

اما من حدس میزنم قضیه طور دیگری است. احتمالا در بین نیروهای سپاه و اطلاعات جریان و نیروهای مخالف در حال گسترش است و حالا حکومت از ترس پاگیری چنین جریانی فورا این قضیه را مطرح کرده تا به آنها بگوید یک وقت هوس مخالف با ما به سرتان راه ندهید چون ما در همه جا نفوذ داریم و گیرتان می اندازیم.
حدس دیگری هم میتوان داشت. رژیم می ترسد نیروهای نظامی و اطلاعاتی اش به سفارتخانه های کشورهای دیگر مراجعه و تقاضای پناهندگی کنند. با این ترفند میخواهد به غربیها بگوید که به نیروهای بریده ما اطمینان نکنید و آنها را قبول نکنید.

خلاصه اینکه هدف رژیم از مطرح کردن چنین سناریویی فقط مصرف داخلی و ترساندن نیروهای خودی است و معلوم است که حکومت حسابی از درون احساس خطر کرده است و مثل قماربازهای ورشکسته دارد هر چه در چنته دارد را روی میز می ریزد.






اینا چه حیوونی هستند؟









هر چه فکرش را میکنم، برایم قابل درک نیست که چرا دروغ گفتن انسان ها را به سگ نسبت میدهند، و خنده دار تر آنکه چه کسی و کسانی حرف از دروغ میزنند، واگر هم بخواهیم ملاک ومعیاری برای دروغگویی در نظر گرفت چرا ترازوی ما سگ باشد.
پرسش من از این مردک که میگوید "اسرائیلی ها مثل سگ دروغ میگویند" این است، که اگر سگ را معیار دروغ گفتن حساب می کنید، به نظر شما چه حیوانی میتواند مظهر افرادی باشد که به دختر و پسری که دانشجوی ایرانی، هم دین، هم فرهنگ و هم عزیز مادر و پدری ایرانی ، ولی با دیدگاهی مخالف، تجاوز کند، شکنجه دهد و اورا بکشد؟ چه حیوانی را انتخاب میکنید؟

چه حیوانی مظهر پلیسی است که با ماشین خود از روی مردم ایران رد میشود؟

چه حیوانی مظهرافرادی است که مواد مخدر ارزان بین جوانان ایران پخش میکند تا آنان را زمین گیر سازند؟

چه حیوانی مظهر افرادی است که دختر بچه های ایران را برای عیاشی به شیوخ عرب می فروشند؟

چه حیوانی مظهر افرادی است که با باتون و شیشۀ نوشابه به دختر و پسر جوان ایرانی که (به خاطر آرمان های آزادی خواهانه) به زندان افتاده اند، تجاوز میکنند؟ و زنان ایرانی راجلوی چشم شوهران در بند مورد تجاوز قرار میدهند؟

چه حیوانی مظهر قماشی است که برای کشتن ملت ایران، از نیروهای تروریست حماس استفاده میکند؟

چه حیوانی مظهر افرادی است که با سنگ مجرمی را سنگسار می کنند؟ (تا هرچه بیشتر زجر بکشد، و هر چه دیرتر بمیرد و از رنج و ستم آزاد شود)

چه حیوانی مظهر افرادی است که دسته دسته افراد هم وطن، هم خون وهم دین خود را ، به علت آن که دیدگاه متفاوت دارند، به دار آویزان می کنند؟

چه حیوانی را انتخاب میکنید که چنین ذاتی داشته باشد؟ چه حیوانی؟

می دانم پرسش دشواری است؛ چون هیچ حیوانی، هیچ درنده ای این گونه با هم نوع خود رفتار نمیکند!

از بس بی عفتی کلام و فحاشی وجودتان را گرفته، که حتی بر دید چشمانتان هم اثر



 گذاشته است!









زنده باد راستی



ای اهورامزدا این کشور را از دشمن –دروغ و خشکسالی بدور دار (داریوش شاه)
هیچ کس نباید به گفتار و دستور شخص دروغگو گوش فرا دهد چون چنین شخصی بی گمان خانه و ده و شهر و کشور را به ویرانی خواهد کشانید (زرتشت)
من زرتشت دشمن سر سخت دروغگویان هستم و با تمام نیرو با آنها پیکار خواهم کرد. (گاتها)

آنچه که از مطالعه متون کهن برداشت میشود این نکته را میرساند که در فرهنگ کهن این سرزمین دروغ و دروغگوئی جزء بزرگترین گناهان شمرده میشد و زشتی گناه در حد دشمن خارجی در نزد مردمان نمود پیدا میکرد . ایرانیان به کمک این رهنمودها آرام آرام در مسیر رشد و شکوفائی کشورشان گام بر میداشتند چه آن چه که کشور را نابود میسازد همانا چیزی جز دروغ نمیتواند باشد.پیروی از همین راه روشن بود که ایرانیان را به خداشناسترین مردمان آن روزگار مبدل ساخت . چرا که خداوند چیزی جز راستی بی انتها نمیتواند باشد.دروغ است که همه چیز را نابود و ویران میسازد و راستیست که بر همه بدیها غلبه میکند .تنها توصیه زرتشت در کتابش راستیست و بس . پیروی از منش راستی باعث گردید که او هیچ گاه خود را فرستاده اهورامزدا ننامد و تنها خود را آموزگار مردمان نام نهد .آموزگاری که آمده بود تا آنان را به سر منزل نیکبختی هدایت نماید . دشمنان ایرانیان از ابتدا مشخص بودند کیانند :پیروان دروغ و چون آشکارا میشد این دو گروه را از هم تشخیص داد هیچ گاه آنان را یارای مقابله با ایرانیان نبود .
اهرمن چون از هر حیلتی فرو ماند خدعه ای اندیشید و سلسله دوستی جنبانید . او خود را به ظاهر پیرو راستی نمایاند ولی در باطنش شررهای آز و شهوت و نیرنگ و دروغ شعله به آسمان میکشید . او به مردمان قبولاند که دروغ بد است ولی خدعه و تقیه عالیست . زنا بد است ولی میتوان به تعداد جمعیت جهان صیغه کرد .همجنس بازی نکوهیده است ولی پروردگار خود به آنانی که او را در دزدیهایش یاری دهند غلام بچه هدیه میدهد .نوشیدن شراب ستوده نیست ولی در بهشت او شراب جای آب جریان دارد .
انسان موجودیست هوسران. او در پی ارضاء امیال درونی خود میباشد و چه نیکوست آئینی که با توسل به آن میشود بر آن امیال جامه عمل پوشانید . و بدبختی ایرانیان نیز از همین هنگام آغاز گردید .زیرا دیگر آنان را محکی برای تشخیص سره از نا سره نبود .همگی خود را اهورائی میپنداشتند و در باطن اهرمنی جرار گشته بودند .همه آئین خود را بر ترین برترینها میشمردند و دیگران را مستوجب مجازات سنگین .میشد حتی به زنان متاهل تجاوز کرد و اسم آنان را غنیمت نام نهاد .میشد دارائی یک فرد را به یغما برد ولی با دادن یک پنجم آن مال آن را پاکتر از شیر مادر ساخت .
اهریمن چون از راستی میترسید به مردمان باوراند که هرگونه شک و پرسش درمورد معتقداتشان گناهیست بزرگ . چرا که او را یارای مباحثه نبود و میبایست راهکاری بهتر میجست که کسی به قلرو او جرات نزدیک شدن را نداشته باشد . و چنین شد که اهرمن سالها حکمرانی بلا منازعی را بر این سر زمین سامان داد.
بزرگترین گناه درملک اهرمن اندیشیدن شد و بزرگترین ثواب پیروی بی چون و چرا از ولایت او . به مردم باوراند که شما توان اندیشیدن در سیطره اهورامزدا را ندارید . شما صغیرو نادانید و باید آنچه را که من میگویم عمل نمائید .آیا منظور فردوسی از آوردن داستان ضحاک همین بود؟حکمرانی که بعد از این که خود را به شیطان فروخت میبایستی روزانه مغز سر دو جوان را خوراک مارانش کند تا آرام گیرد .
و چنین شد که پیروان اهرمن بی هیچ منطقی به جان و مال مردمان دست یازیدند چرا که اگر پیروز میشدند غنائم بیشمار در انتظارشان بود و اگر کشته میشدند حور و غلمان . پس چه جای درنگ است در این میان ؟غفلت موجب کلی پشیمانیست !و این مهم سبب شد که مردمان فوج فوج روی به اهرمن آوردند و از اهورامزدا دوری گزیدند.
اهرمن و پیروانش هیچ گاه در صدد آبادی جهان بر نیامدند آنان مردمان را به آمال واهی وعده داده و ازلذت بردن از زندگانی نکو بر حذر داشتند چرا که آنان واهمه داشتند اگر مردمان در رفاه بسر برند اندیشه به ذهنشان خطور خواهد کرد و این بسیار خطرناک میباشد .
ولی چه اندازه میتوان مردم رافریفت ؟ یک سال؟ صدسال ؟ هزار سال ؟ قدرتی که اینان درراه تبهکاری و کج اندیشی بدست می آورند سرانجام موجب نابودی آنان خواهد گشت (گاتها)
بزرگترین دشمنی که اهریمن برای خودش متصور است نور و روشنائی و دانائیست . به همین سبب به شیوه های گوناگون مانع رسیدن مردمان به خرد ورزی میگردد او وسائل ارتباط جمعی را سانسور و محدود مینماید تا مردمان پی به تاریخ نیاکان خود نبرند و تصور نمایند در گذشته نیز در همان لجنی گرفتار بودند که اکنون هستند.ولی مگر خورشید را میتوان برای همیشه در زیر ابر نگه داشت ؟
بهترین نعمتی که برای مردم ایران عطا شد همانا لمس این فاجعه عظیم از نزدیک بود درست است که سالها پس رفت داشتیم ولی نشانه های بیداری در ملت ایران دیده میشود واین بار دیگر نمیتوان آنها را با انواع حیل مطیع و رام نمود . در تاریکی این شب ظلمانی هزاران ساله هر جوانی که به خرد گرائی دست می یابد همچون ستاره کوچکیست که ذره ای از این شب تار را میشکافد و بر لشگر اهرمن شمشیر میکشد با زیاد شدن تعداد این ستارگان در آسمان ایران اهرمن چاره ای ندارد جز این که به اعماق آن زباله دانی برود که سالها پیش از آن سر بر آورده است ولی با این تفاوت که این بار برای همیشه .