دوست عزیز ما می خواست مو بکارد، ایام حج را بهانه کرد و با دوستان و اقوام وداع گفته وچند روزی را کنج عزلت گزید و مو کاشت و سپس راهی حج شد، تا این تغییر با غیبت سفر حج و در میان حاجیان سر تراشیده گم شود، شاید بعضی عوام الناس هم بگویند: رویش موی حاجی به برکت تیغ منا بوده است! و صد معجزه و کرامت بر تراشیدن سر حاجی نقل کنند و بگویند: حلق در منا موجب کثرت زلف است همانگونه که صدقه در منا موجب کثرت مال است! و هزار هزار آیه و روایت در تایید این معجزه حق بیان کنند!
بگذریم، حاجی از منا آمد و موهایش جوانه زده بود، خلق الله هم کم کم به قیافه جدید او عادت کردند، یواش یواش کچلی حاجی فراموش شد و بحمدلله عیال خوبی اختیار کرد!
حال حکایت حاج محمود خودمان است، ده، یازده روزی کنج عزلت گزیده بود و می گفتند قهر کرده است، مراقب بود آفتاب و مهتاب او را نبینند، بعد از دوران قهر، در سیمای نظام، سیمای او را دیدیم، یکی می گفت:" سرحال شده است" دیگری می­گفت:" از زشتی اش کاسته شده است" یک خبرگزاری نوشت:" با نشاط تر از گذشته است!" والده آقا محمد می گفت: " عجیب است، چهره اش باز شده است! " محمد می گفت: " چین و چروک صورتش هم کم شده است! " خواهرش می گفت: " مثل این که کمتر اخم می کند! " و آن خواهر دیگر می افزود:" سیاهی و گودی دورچشمها هم کم شده است، تازه عینک هم زده است "
گذشت و گذشت و خانه نشینی و زیبایی و عینک حاج محمود برایم سئوال برانگیز بود، تا این که در سایت ها خواندم، او در این مدت بکار تزریق ژل و بوتاکس بوده است، با خود گفتم مگر چه اشکالی دارد، چرا باید فرهنگ مردم به گونه ای باشد که اگر کسی می خواهد مو بکارد به خانه خدا پناه برد و اگر می خواهد برای زیبایی اش کاری بکند باید خانه نشین شود؟!
من اگر خواستم مو بکارم، اعلام همگانی می کنم! راستی یادم رفت، حکایت زیبای کاشت مو را برایتان بنویسم، دوستی دارم که بهترین است در کاشت مو، همکلاس دوران طب عمومی من است، یک روز پیامکی زد که با جواب این آزمایشات برای کاشت مو مراجعه کنید! به او عرض کردم، یکی از مدارک مورد نیاز را کم نوشته ای! گفت : " کدام آزمایش را ننوشته ام؟ " گفتم: " رضایت همسر! "  عزیز دل برادر؛ اونی که باید بپسندد، این گونه می پسندد! و اجازه نخواهد داد یک تار مو بر این سر کچل بیافزایم!
13/3/90   مهدی خزعلی