پاینده ایران - علی کیمیایی

پاینده ایران - علی کیمیایی

Facebook Badge

۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

از خاتمی متنفرم چون ...

خاتمی اندیشه‌ساز و فرصت سوز" ،جمله‌ای بود که‌"حجاریان" در مورد او به‌ کار برد اما یادش رفت بگوید که‌ فرصت سوزیش آنقدر هولناک بود که‌ اندیشه‌ سازیش را بلعید.
جنس نفرت من از خاتمی کمی با جنس نفرت های دیگر متفاوت است و آبشخور این تفاوتها ، شاید به‌ نوعی اختلاف در نگرش دو نسل باشد.
اکثر  کسانی که‌ از سال 60 و شروع سرکوبهای خونین، هر یک در مقطعی و به‌ صورتی جان به‌ در برده‌ و جلای وطن کردند ، "خاتمی" را " همدست خامنه‌ای" ، ناجی رژیم" ،" مۆید قتل وعام زندانیان سیاسی" ،دریچه‌ اطمینان رژیم" سرکوبگر قیام دانشجویان در تیر 78 " افسونگر" ، "جلاد" ، کسی که‌ در راهروهای وزارت اطلاعات آفریده‌ شد" و یک دو جین دیگر از این القاب و عناوین می نامیدند و خلاصه‌ از هر خبر و اظهار نظر و شایعه‌ای، درست یا نادرست استفاده‌ می کردند چرا که‌ آن یک دو جین القاب و اتهامات، به‌ همان اندازه‌ دلیل و مدرک هم میخواست و آنوقت هم همه‌ از یکدیگر گوی سبقت می ربودند که‌:  ما از قبل گفته‌ بودیم.
این جماعت صرف نظر از ایدوئولوژی و وابستگی گروهیشان، به‌ نظر می رسد دچار بیماری کوررنگی هستند چرا که‌ همه‌ چیز را یا سیاه می بینند یا سفید، و جالب اینکه‌ یک قبای گشاد و ناهمخوان و ناهموار به‌ نام "اپوزیسیون" هم به‌ تن کرده‌ و جالب تر اینکه‌، هیچکدامشان  دیگری را قبول ندارد.
اما از آنجا که‌ مردم تصمیم گرفته‌اند در هر دوره‌ای"آب در خوابگه‌ مورچگان" بریزند،عده‌ای از این جماعت ساکن در غار "کهف" به‌ خود آمده‌ و آن دسته‌  که‌ صداقتی در آنها بود، شلاق واقعیت را واقعی تر از آن دانستند که‌ بشود انکارش کرد .
الغرض، این نسل به‌ تبعید رفته‌ چنان به‌ "خاتمی و جریان اصلاحات نگاه میکردند که‌ عده‌ای از "مهدویون" به‌ ظهور "مهدی". به‌ اعتقاد آنها چون در احادیث آمده‌ که‌ آن حضرت زمانی ظهور می کند که‌ دنیا مملو از ظلم و فساد شده‌ باشد، پس عاشقان آن حضرت باید دنیا را مملو از ظلم و فساد کنند و این آکندن دنیا از ظلم و فساد چون راه را برای ظهور باز می کند،نه‌ تنها اشکالی ندارد که‌ کار مقدسی است.
این استدلال محکم و عقل پسند را مقایسه‌ کنید با استدلال کسانی که‌ اصلاحات و فضای باز جامعه‌ را مانع تحقق سرنگونی، و بنابراین محکوم و مردود می دانند. به‌ اعتقاد آنها  تحریم اقتصادی، فراهم کردن مقدمات جنگ و هر چیز دیگری که‌ ما را به‌ سرنگونی نزدیک کند قابل قبول است.
اما من به‌ عنوان کسی که‌ در هر دو دوره انتخابات ریاست جمهوری که‌ در آنها "خاتمی" کاندید شده‌ بود، به‌ پای صندوق رفتم و به‌ او رأی دادم(اصولا" من از زمانی که‌ حق رأی داشته‌ ام رأی داده‌ام بجز این دو انتخابات آخر که‌ در خارج از ایران بودم و در شرایطی نبودم که‌ بتوانم رای بدهم و گرنه‌ در اولی به‌ دکتر "معین"  و در دومی به"‌ موسوی" رای میدادم و هنوز هم صندوقهای رأی را بهترین و کم هزینه‌ ترین عرصه‌ برای تغییر می دانم.)و
به‌ عنوان کسی که‌ شورو اشتیاق پیروزی و فتح را بعد از اعلام نتایج هر دو دوره‌، با مردمی که‌ از پیرزن 80 ساله‌ تا بچه‌ 7 ساله‌ و از زن و مرد و کارگر و بازاری و کارمند و ورزشکار و خلاصه‌ از هر سنخی در آنها یافت میشد، به‌ جشن و پایکوبی بر خاستم، مردمی که‌ بار سنگین زندگی و همه‌ مشکلات و دغدغه‌ها را به‌ کناری نهاده‌ و آمده‌ بودند که‌ بگویند میشود با همبستگی و اتحاد هر ناممکنی را ممکن کرد و هم به‌ عنوان کسی که‌ تمام مشکلات و موانع "خاتمی" را درک کرده‌ و با بی مسئولیتی شانه‌ بالا نمیانداختم که‌: "نمیخواهد کاری کند و گرنه‌ میتواند‌" و میدانستم که‌ آن " هر 8 روز یک بحران" مسئله‌ای واقعی بود و میتوانست کمر هر دولتی را خورد کند و بالاخره به‌ عنوان کسی که‌ هم اکنون از نقش مثبت او برای پیشبرد جنبش سبز و نقش بازدارنده‌ او در فرود آمدن  ضربه‌ های مهلک به‌ جنبش، اگاهی دارم، متأسفانه‌ باید بگویم که‌ از "خاتمی" متنفرم، همانقدر که‌ از"خامنه‌ای".
از او متنفرم نه‌ به‌ خاطر کارهایی که‌ نتوانست انجام دهد بلکه‌ به‌ خاطر کارهایی که‌ میتوانست اما انجام نداد. مردم  صبورانه‌ او را میفهمیدند از وضعییت وخیم اقتصادی به‌ خاطر افت قیمت نفت در رنج بودند اما دم بر نمی آوردند مبادا انحصارطلبان آن را به‌ چماقی بر سر دولت او تبدیل کنند، مجلس ششم را یکدست به‌ او دادند تا از لحاظ مجلس خیالش راحت شود و وزیرانش یک به‌ یک استیضاح نشوند، شوراهای شهر را یکجا در اختیارش گذاشتند او برای پیشبرد اصلاحات تقریبا" همه‌ چیز در اختیار داشت جز یک چیز:" همت".
از "خاتمی متنفرم چونکه‌ ترسو بود، اصلاح طلبان ضعفهای شخصیتی و اعتقادی داشتند اکثر آنها به‌ چیزی که‌ میگفتند اعتقاد نداشتند در حالیکه‌ انحصارطلبان اینگونه‌ نبودند آنها پای حرفشان میماندند. اما "خاتمی" از میان همه‌ اصلاح طلبان درون حاکمیت ترسوتر بود.
پشتوانه‌ 40 ملیون رأی، مجلس قانون گذاری، وزارت اطلاعات که‌ با او هماهنگ شده‌ بود و حمایت بی دریغ دانشگاهیان، استادان و روشنفکران، آیا همه‌ اینها برای او کافی نبود که‌ به‌ عنوان حافظ قانون اساسی و به‌ عنوان کسی که‌ میتواند طبق نص صریح قانون اساسی ، تمام امور کشور را به‌ رفراندم بگذارد، جلوی افسارگسیختگی انحصارطلبان را بگیرد و برای جنبش اصلاح طلبی کاری اساسی انجام دهد؟
خاتمی با چه‌ رویی هنوز از ظرفیتهای نهفته‌ در قانون اساسی حرف می زند؟
"عبدلله نوری" که‌ بازوی اجرایی او بود را برکنار و زندانی کردند، "مهاجرانی" رامجبور به‌ استعفا کردند، مطبوعات را یک به‌ یک توقیف و روزنامه‌ نگاران را راهی زندان کردند، لوایح و طرحهای اصلاحی یک به‌ یک از طرف شورای نگهبان رد شد و خلاصه‌ او را به‌ قول خودش تبدیل به‌ یک "تدارک چی" کردند، در عوض او چکار کرد. هیچ.
حکایت او آدم را به‌ یاد داستانی از "مثنوی" می اندازد که‌ : شخصی شخص دیگری را مورد تجاوز قرار میدهد، در حین انجام این عمل متوجه‌ میشود که‌ شخص مفعول شمشیری بر کمر بسته‌ است، از او می پرسد که‌ این شمشیر به‌ چه‌ کارت میاید و فرد مفعول جواب میدهد که‌ آن را گذاشته‌ام برای روز مبادا.
واقعا" روز مبادایی برای "خاتمی" وجود نداشت. او در تمام طول آن هشت سال حتی یکبار هم حاضر نشد بایستد و بهای آنرا هم بدهد بالاخره‌ هر چیزی بهایی دارد ، یک جنبش هم بدون ریسک و خطر کردن قبل از هر چیز موضوییتش و بعد موجودییتش را از دست میدهد
حداقل کاری که‌ میتوانست انجام دهد اصرار برای تصویب آن دو لایحه‌ معروف بود که‌ یکی از انها به‌ نام "اصلاح قانون انتخابات" میتوانست جلوی کودتای انتخاباتی که‌ شاهدش بودیم را بگیرد.
شرایط اسفبار کنونی ایران حاحل ناکارامدی و ضعف "خاتمی" بود . بعد از کودتای انتخاباتی اخیر و بعد از اینکه‌ معاون سابقش آقای"ابطحی" را با آن وضعییت اسفبار و تحقیر آمیز به‌ دادگاه آوردند و مجبور به‌ اعتراف کردند، وی در یک بیانیه شدیداللحن روزنامه‌ "کیهان" را فاسد خواند. این اولین موضعگیری تیز و تند او در طول این سالها بود که‌ به‌ عنوان "بیانیه‌ مجمع روحانیون مبارز" منتشر شد. در حالیکه‌ میتوانست در ان سالها که‌ در رأس قدرت بود و وزارت اطلاعات و وزارت ارشاد را در اختیار داشت،  برای انهایی که‌ هر 8 روز یک بحران میآفریدند و همه‌ میدانستند مرکز انها در مۆسسه کیهان و تحت نظر "شریعتمداری" است، لااقل پرونده‌ ای به‌ مقامات قضایی ارسال کند. این "مصونیت اهنین چه‌ بود که‌ "خاتمی" را حتی از افشای انها میترساند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر